Department of State Seal U.S. Department of State
International Information Programs and USINFO.STATE.GOV url
جستجو:   
   
  English
عناوين
  فونت فارسی -   
 
 

سخنرانی مشاور امنيت ملی خانم كانداليزا رايس در موسسه صلح ايالات متحده USIP


سخنرانی مشاور امنيت ملی خانم كانداليزا رايس در موسسه صلح ايالات متحده USIP

محل سخنرانی و مصاحبه مطبوعاتی: موسسه صلح، واشنگتن دی. سی.
زمان: 10.09 صبح، روز پنج شنبه، 19 اوت 2004.

خانم رايس: بسيار متشكرم. قبل از هر چيز از جناب سفير ديك سولومان، كه با او دوستی چندين ساله دارم، تشكر ميكنم. خيال ندارم به شما بگويم چند سال پيش انترنی من نزد او در موسسه تحقيقاتی راند صورت گرفت. اما بهر حال در اين زمينه ديك مدتهاست كه يك استاد بوده؛ و اينك يك رئيس بسيار لايق برای موسسه صلح ايالات متحده است.

هيات محترم مديره، مهمانان عالی مقام: مشعوفم كه فرصتی يافتم به اين موسسه برجسته بيايم و در مورد سياست هايی صحبت كنم كه ما را در چالش دراز مدتی كه با افراط گرايی اسلامی پيش رو داريم ياری خواهند كرد و به نا اميدی و فقدان فرصتی كه در خاور ميانه موجب اين چالش شده خاتمه خواهد داد. موسسه صلح ايالات متحده، از جمله موسساتی است كه در اين زمينه خدمات بزرگی انجام داده است، و از اين بابت از شما متشكرم. اما هنوز كارهای زيادی در پيش است و برای مدت طولانی همه ما بايد تلاش كنيم. در گزارش مبسوط خود كميسيون 11 سپتامبر به دولت ايالات متحده هشدار داده كه لازم است يك استراتژی بلند مدت تدارك دهد تا در مبارزه عقايد و افكار و شكست دادن تروريسم اسلامی به كار گرفته شود. گزارش ميگويد بايد استراتژی داشته باشيم كه به جنبه های سياسی همانند نظامی توجه داشته باشد، و برای موفقيت دراز مدت و همه جانبه می بايست از تمامی امكانات ملی --- ديپلماسی، اطلاعات، عمليات سری، اعمال قانون، سياست های اقتصادی، كمكهای خارجی، سياست های عمومی، و دفاع و امنيت داخلی --- بهره گرفت.

پرزيدنت بوش و اعضای دولت كاملا با اين نظرات موافقند. از آغاز جنگ عليه تروريسم، رئيس جمهور بر اين عقيده بود كه جنگ عليه تروريسم به همان اندازه كه جنگ با سلاح است نبرديست ميان افكار و ديدگاه ها. يك تروريست اين مطلب را در يك جمله خلاصه كرده است. او گفته: " شما زندگی را دوست داريد، ما عاشق مرگ هستيم". پيروزی واقعی زمانی بدست ميايد كه نه تنها تروريست ها با قدرت منكوب و مهار شده اند، بلكه ايدئولوژی مرگ و نفرت منكوب جاذبه زيستن و اميد شده، و زمانی كه حقيقت جايگزين دروغ گرديده است.

اين همان پيام روشن و عملكرد مستمر او بوده است. در اولين سخنرانی سالانه " وضعيت ايالات متحده " (1) رئيس جمهور اظهار داشت: " آمريكا طرف مردان و زنان شجاعی را خواهد گرفت كه از ارزشهای والا در سراسر جهان، منجمله دنيای اسلام، دفاع ميكنند، زيرا هدف ما والاتر از حذف تهديدها و مهار دشمنی هاست. ما در پايان جنگ با تروريسم بدنبال دستيابی به جهانی عادلانه و صلح آميز هستيم."

رئيس جمهور اين كلمات را به عمل درآورد. تحت رهبری او آمريكا استراتژی روشن و پيشرو برای آزادی خاور ميانه را انتخاب كرده، استراتژی كه دارای عناصر متعددی است. ما از مردم افغانستان و عراق در نبردشان عليه تروريست ها و افراطيون، و تلاششان برای ساختن حكومتی دموكراتيك حمايت ميكنيم. ما همراه با ساير اعضای پيمان ناتو و هم پيمانان خود در گروه جی-8 به ياری مردم خاور ميانه بزرگ و شمال آفريقا برخاسته ايم تا ايجاد شغل كنيم، دسترسی به سرمايه را تسهيل كنيم و افزايش دهيم، به سواد آموزی و آموزش و پرورش بهبود بخشيم، از حقوق بشر دفاع كنيم، و پيشرفت بسوی دموكراسی را ممكن نماييم.

پرزيدنت بوش طرح مشاركت خاور ميانه (2) را عملی ساخته كه آمريكا را از طريق پروژه های ملموس و واقعی با اصلاح طلبان خاور ميانه پيوند ميزند. او تلاش ميكند يك حوزه تجارت آزاد آمريكا - خاور ميانه را ايجاد كند و ظرف ده سال مردمان منطقه را وارد يك بازار پر رونق، در حال گسترش، و پر از فرصت های جديد كند. و در همين هفته اقدام به امضای جديدترين توافقنامه تجارت آزاد در منطقه را با مراكش نمود.

آخرين بودجه دولت برای " موقوفه ملی برای دموكراسی" (3) بخاطر كار جديدش در تامين انتخابات آزاد، بازارهای آزاد، مطبوعات آزاد، آزادی بيان، و اتحاديه های آزاد كارگری در خاور ميانه به دو برابر افزايش يافته است. ضمنا ما مشغول افزايش تلاشمان در حمايت از نشر خبر و ايجاد بنگاه های خبری در خاور ميانه هستيم، و حجم آنرا تا يك سوم --- از 30 ميليون دلار به 40 ميليون دلار --- افزايش داده ايم. در همان اوان تشكيل اين دولت ما با موفقيت سرويس عرب زبان راديو ساوا و فارسی زبان راديو فردا را راه اندازی كرديم.

در سال جاری شبكه تلويزيونی جديدی در خاور ميانه راه اندازی كرديم بنام " الحرية" كه به عربی بمعنی " شخص آزاد" است. اين شبكه به پخش اخبار، فيلم سينمايی، ورزش، برنامه های سرگرم كننده، و برنامه های آموزشی برای ميليون ها نفر در منطقه می پردازد، و به اين وسيله در جهت دسترسی به هدف حقيقت جويی گام بر می دارد.

البته ما می توانيم و ميبايد تلاش بيشتر كنيم. تلاش آتی ما بايد روی دو موضوع متمركز شود. اول، ما بايد سعی كنيم اسطوره های دروغ و مخرب راجع به جامعه آمريكا و سياست آمريكا را خنثی كرده از ميان برداريم. دوم، ما بايد تلاشمان برای حمايت از و تشويق نيروهای ميانه رو، مدارا و تحمل، و تكثرخواهی در جهان اسلام را مضاعف كنيم و شديدا گسترش دهيم.

بلافاصله پس از رويداد 11 سپتامبر بسياری از آمريكاييان از خود می پرسيدند : " آنها چرا از ما متنفرند؟" همين سئوال از قضا عنوان مقاله معروفی شد در روی جلد مجله نيوزويك به قلم دوست خوب من فريد ذكريا. حالا هم مثل همان زمان پاسخ به سئوال بستگی دارد به اينكه منظور از "آنها" كيست. در جهان اسلام يك اقليت كوچك از افراط گرايان هستند كه براستی از آمريكا متنفرند، و هميشه هم متنفر خواهند بود. آنها از سياست های ما متنفرند، از ارزش های ما، آزادی های ما، و از نحوه زندگی ما نفرت دارند. زمانی كه اين نفرت را از طريق خشونت تروريستی به نمايش می گذارند تنها يك راه برای نشان دادن عكس العمل برای ما باقی ميماند؛ بايد آنها را بيابيم و سركوب كنيم؛ كسانی را سركوب كنيم كه سعی دارند مردم ما را بكشند و به كشور ما آسيب برسانند.

معذالك بيش از يك ميليارد نفر در دنيا هستند كه مومن به دين اسلام اند و دليلی در دست نيست كه نشان دهد با ايالات متحده دشمنند. بسياری از مسلمانان هر ساله در جستجوی زندگی بهتر به اين كشور می آيند، و مطالعات آماری نشان ميدهد تعداد بسيار زيادتری نيز چنانچه می توانستند مايل به اين كار بودند. لكن آمارهای ديگری هم هستند كه نشان ميدهند اكثريت قابل توجهی از مسلمانان از قدرت آمريكا در هراسند يا نسبت به اهداف و مقاصد آمريكايی ها ترديد دارند و اطمينان ندارند، و يا نسبت به ارزشها ی آمريكاييان سوء تفاهم دارند.

برای نمونه بسياری در جهان اسلام بدترين شكل فرهنگ مردمی و متعارف آمريكا را می بينند و تصور ميكنند دموكراسی مدل آمريكايی --- يا هر دموكراسی از اين نوع --- به ناچار به ولنگاری و فساد اخلاقی منتهی ميشود. برخی ديگر باورشان اينست كه دموكراسی ذاتا با ايمان دشمن است و نابود كننده سنت های قابل احترام. و تعداد بيشتری هنوز در معرض بمباران مستمر نظريات توطئه گرانه و تبليغات نفرت بر انگيز هر روزه ای هستند كه سياست های آمريكا را به شكل كاريكاتور و مسخره ای تحريف ميكند.

اين ديدگاه ها چالش بزرگی برای كشور ما ست. در بدترين شكلش آنها يك جو تلخ و پر گلايه ای ايجاد ميكنند كه زمينه ايده آلی برای رشد افراط گرايی ميسازد و گوشها را مستعد شنيدن ميكند. اين ديدگاه ها ميتوانند جوامع كاملی را اسير افكار و ايدئولوژی های شكست خورده كند، و مانع از اين شوند كه ميليون ها نفر به كاروان پيشرفت و رفاه و بهروزی زمانه ما به پيوندند. نتيجه اين روند برای بخش عمده ای از دنيای اسلام ركود، خستگی، نا اميدی، فقر مداوم، و فقدان آزادی است. مبارزه با اين اسطوره های دروغين، و كاشتن بذراعتماد و خوشبينی در دل مردم روندی است دراز مدت و پيچيده.

در عين حال نبايد فراموش كنيم كه برخی از بی اعتمادی و شك و بدبينی كه توسط بسياری در خاور ميانه و در جهان اسلام نسبت به غرب احساس ميشود در واقع مبنا و ريشه در واقعيت دارد. روابط ميان جهان اسلام و غرب اولين بار با عناد و جنگ و خون ريزی شروع شد، و برای چندين و چند قرن جنگ و خونريزی، بی اعتمادی و تلخی بر روابط دو طرف حاكم بود؛ سپس جنگ های مذهبی و بدنبال آن جنگ های استعماری (كه چندين قرن دوام داشت) عصاره روابطی بود كه دو طرف با يكديگر داشتند. و بالاخره در آخرين شش دهه، آمريكا و هم پيمانان ما بر فقدان آزادی در خاور ميانه چشم پوشی كردند و بنفع خود با آن مماشات كردند، به اين اميد كه --- آن گونه كه پرزيدنت بوش اظهار داشته است --- بتواند به قيمت آزادی ثبات خريداری كند. و البته هيچ يك را هم بدست نياورد.

اما اين همه ماجرا نيست. مجرای روابط اخير آمريكا با جهان اسلام حديث دوستی است و مشاركت. تركيه يك هم پيمان قدرتمند ايالات متحده است و نيز يك عضو تمام عيار و مغرور پيمان ناتو. آمريكا با ملل مسلمان در اكناف گيتی، از مراكش گرفته تا اندونزی، روابط حسنه و پيمان دوستی بر قرار نموده. ما با دو كشور مسلمان قرارداد تجارت آزاد امضا كرده ايم و با دو كشور ديگر در شرف امضا هستيم. ما يكی از تامين كنندگان عمده كمك برای توسعه در جهان اسلام هستيم.

آمريكا سعی نموده راه حل قطعی و دائمی برای جنگ ميان اسراييل و فلسطين بيابد. هر شخصی كه در كاخ سفيد بوده، و از هر حزبی، روسای جمهور آمريكا همواره سعی نموده اند برای سرزمين مقدس صلح به ارمغان بياورند. به اين خاطر، ما امروز در كنار فلسطينيانی كه طالب دمكراسی و اصلاحات هستند ايستاده ايم. پرزيدنت بوش اولين رئيس جمهوری آمريكا ست كه ايجاد دولت فلسطين را سياست رسمی خود قرار داده است. متاسفانه، نظر به اينكه آمريكا از خواست اسراييل برای امنيت حمايت ميكند، بسياری در جهان اسلام بر اين باورند كه آمريكا مخالف خواست فلسطين برای آزادی است.

اين يك سوء تفاهم مخرب است كه ميبايد با آن برخورد كرده از ميانش برداريم، زيرا حقيقت اينست كه سياست ما بر آزادی اصرار دارد. رئيس جمهور معتقد است مردم فلسطين نه تنها مستحق داشتن دولتی از خود هستند، بلكه اين دولت بايد عادل و دمكراتيك باشد و در خدمت منافع و آرمان های بر حق ملت فلسطين نيز باشد.

از سوی ديگر، اسراييل نيز می بايد مسئوليت های خود را بر اساس طرح " مسير راه" بپذيرد، و تلاش كند شرايط لازم برای ايجاد يك دولت فلسطينی دموكراتيك را فراهم نمايد. اسراييل بايد دست به اقداماتی زند كه زندگی روزمره مردم فلسطين را بهبود بخشد و تحقيرهای مداومی را كه دل نسل های آتی فلسطينی را می آزارد و سخت ميكند از ميان بردارد. آمريكا نيز همانند و همراه با اكثريت مردمان گوناگونی كه در اين سرزمين مقدس سكونت دارند، خواستار صلح برای اين منطقه جنگزده است. ولی ما ميدانيم امكان بر قراری صلح پايدار برای هيچ يك از طرفين وجود ندارد مگر اينكه قبلا آزادی و امنيت برای هر دو طرف تامين گردد.

ماجرای روابط اخير آمريكا با جهان اسلام در عين حال حديثی است از كمك، و شايد بتوان گفت حتی امداد رسانی و نجات. آمريكا --- و سربازان آمريكايی --- از جان خود مايه گذاشتند تا در سومالی برای مردم غذا تامين نمايند. از پايان جنگ سرد تا به امروز، آمريكا پنج بار به جنگ رفته، و چند نفر در جهان اسلام می دانند كه هر بار برای كمك به مسلمانان بوده؟ آمريكاييان در كويت، بوسنی، كوزوو، در افغانستان و در عراق جنگيده اند. بدون استثنا اينها همه جنگ های آزادی بخش و بخاطر آزادی بوده است.

حاكميت كويت به آن بازگردانده شد، و امروز رژيم سلطنتی مشغول پيگيری برنامه اصلاحات در آنجاست. كويت دارای مجلس ملی است كه بطور مستقيم با رای مردم انتخاب شده است.

آمريكا به كشت و كشتار در بوسنی و نسل كشی در كوزوو پايان داد. امروز آن دو كشور سرگرم انجام اصلاحات دشواری هستند كه آنها را شايسته عضويت در اتحاديه اروپا خواهد كرد.

افغانستان از ظلم و سركوب وحشيانه طالبان رهايی يافته و در حال ساخت يك دمكراسی است كه نقش اصلی و مركزی اسلام در زندگی مردم افغان را به رسميت ميشناسد. و اين نقش مركزی را با دمكراسی كاملا همساز و هماهنگ می بيند.

عراق نيز از وحشت و اختناق صدام حسين رها شده است. مردم عراق آزادند هر گونه كه مايلند و هر كه را مايلند پرستش كنند؛ درهای معابد و پرستشگاه های اديان مختلف به روی همه باز است، و زوار برای اولين بار در عرض ده ها سال از همه نقاط كشور و خارج از عراق بدون ترس و نگرانی راهی بقاء متبركه خود ميشوند.

اينها حكاياتيست كه بايستی گفته شوند، و شنيده شوند، مانند بسياری حقايق نا گفته در مورد جامعه آمريكا. از فاصله دور يقين دارم آمريكا سكولار، سوداگر، مادی، بهم ريخته، تجدد خواه افراطی، و بی اعتنا و بی حرمت نسبت به سنت ها ... بنظر ميرسد. لكن در واقع امر مردم آمريكا احترام عميقی برای سنت ها دارند، عميقا احساس عدالت خواهی ميكنند، و شديدا وابسته به خانواده و امور جامعه خود هستند.

مطالعات و آمارها يكی پس از ديگری نشان ميدهند آمريكايی ها يكی از مذهبی ترين مردمان در جهان توسعه يافته اند. قانون اساسی آمريكا و "راه زندگی آمريكايی" (4) تعادل مناسب و موفقيت آميزی ميان الزامات حكومتی و نيازهای معنوی بر قرار كرده اند. از آغاز تاسيس، آمريكا دين و سياست را از يكديگر جدا كرد، اما ما دين را از زندگی خود بيرون نرانديم. بر عكس، در ميان جوامع مدرن جهان، در آمريكا دين و مردمان مذهبی بيشترين نقش را ايفا ميكنند. در اينجا هيچ تعارضی ميان يك شهروند خوب بودن و همزمان يك يهودی يا مسيحی، هندو، بودايی، ويا مسلمان خوب بودن وجود ندارد. بسياری از مسلمانان كه زاده سرزمين های دور دستند و اينك در يكی از 1200 مسجد در آمريكا عبادت ميكنند، و فرزندان آمريكايی خود را به دين اسلام پرورش ميدهند، اين موضوع را به تجربه و بطور ملموس دريافته اند.

اما اين واقعيات ساده اما مهم از چشم مسلمانان در بقيه جهان دور می ماند. ما بايد حقايق مربوط به ارزشها و سياستهايمان را به اطلاع مردم خاور ميانه برسانيم، زيرا حقيقت در خدمت آزادی خواهد بود. بعلاوه بايد آنچه در قدرت داريم انجام دهيم تا ندای ميانه روی، تساهل و تسامح، و تكثرگرايی را در جهان اسلام حمايت و تشويق كنيم. خاور ميانه بزرگ اينك تشنه شنيدن افكار جديد و ايده های تازه است، و اين تشنگی می بايد در نهايت توسط نيروهای داخلی سيراب گردد. همان گونه كه آزادی بايد هميشه انتخاب شود، توسعه پايدار و اصلاحات نيز بايد از درون خود جامعه بجوشد. ... ما توجه داريم كه حمايت از خارج گاه ضررش بيشتر از نفع آن می باشد. برخی منتقدين ما در جهان اسلام توجه داده اند كه كمك های غرب وسيله ای شده برای اينكه افكار اصلاح گرايانه را از مشروعيت عاری كند. برای اينست كه ما به سختی تلاش و تفكر ميكنيم چگونه نيروهای ميانه رو و دموكراتيك در غرب ميتوانند به ياری كسانی در جهان اسلام بشتابند كه مشغول مبارزه با افراط گرايی هستند --- زيرا آنها واقعا به كمك ما نياز دارند.

اما بهر حال دموكراسی و آزادی بايد محصول خانگی باشد. امروزه كمك و حمايت از خارج برای افراط گرايان امری عادی شده است، در حاليكه ميانه روها اغلب دچار كمبود امكانات و همبستگی اندك هستند. اين وضع بايد تغيير كند، و اين ما هستيم كه بايد به تغيير آن كمك كنيم.

آمريكايی ها نيز بايد حديث دل مردم مسلمان را بشنوند. ما بايد مشكلات و چالش های آنها را بشناسيم؛ با فرهنگ، ارزشها و اميد هايشان آشنا شويم. زبان هايشان را بياموزيم و صحبت كنيم، ادبياتشان را بخوانيم تا فرهنگشان را به عميقترين شكل بشناسيم. تعامل ما بايد شكل گفتگو و ديالوگ داشته باشد، و نه تك گويی و مونولوگ. بايد بسوی آنها برويم و توضيح دهيم، اما همزمان بايد گوش هم فرا دهيم. برنامه هايی نظير تبادل دانشجو، و عقد دوستی شهرهای خواهر، و مراودات حرفه ای و تجاری ... موجب شد روابط عميق و پايدار دوستی و تفاهم ميان دو سوی آتلانتيك و فرا سوی ديوار ديكتاتوری در دوران جنگ سرد ايجاد گردد. تلاش هايی نظير آن امروز ميتوانند نتايجی آن چنانی ميان آمريكا و مردم مسلمان در سراسر گيتی بوجود آورند.

از سوی ديگر اين تنها وظيفه دولت آمريكا نيست. كشور ما به كمك همه نياز دارد --- شهرها، شهروندان، مدارس و دانشگاه های ما، و موسساتی نظير همين: موسسه صلح ايالات متحده. همه ما بايد نقشی حياتی در اين گفتمان ايفا كنيم.

اين تلاش ها همه از يك اصل ساده نشات می گيرند. آمريكا در طرف ميليون ها مردمی در جهان اسلام قرار دارد كه تشنه آزادی هستند، كه خواستار آموزش و پيشرفت هستند، و در جستجوی فرصت های اقتصادی برای خود و فرزندانشان می باشند. اگر تاريخ به ما چيزی آموخته باشد اينست كه لا اقل اين آرمان ها و آرزوها قطعا عمومی و عالم گيرند. تحقق آنها را شايد بتوان با استبداد يا فساد يا ركود و خستگی به تاخير انداخت، اما نمی توان برای هميشه از دادن آنها امتناع كرد. مردم تحمل نمی كنند كه با قلدری و مصنوعا به آرزوهايشان برای هميشه جواب رد داده شود.

در همين لحظه كه ما صحبت ميكنيم موج آزاديخواهی تمام خاور ميانه بزرگ را به لرزه در آورده؛ در اسكندريه و استانبول، و در بحرالميت(5) و صنعا و عقبه، رهبران سياسی، مدنی، و اقتصادی و كسب و كار در سنوات ماضی گرد هم آمده اند تا در مورد تجدد خواهی و اصلاحات بحث و گفتگو كنند، و در باره تغييرات سياسی، اقتصادی، و اجتماعی فراخوان دهند. البته هميشه اشخاص منفی بافی خواهند بود كه به آزادی و دموكراسی بخندند و آنرا متاعی وارداتی بشمارند؛ همين طور منفی بافانی در آمريکا هستند كه ميگويند اعراب و مسلمانان علاقه ای به آزادی ندارند يا اينكه هنوز آماده قبول مسئوليت های آزادی نيستند. لكن زمان و حقيقت با كسانی است كه طالب آزادی هستند.

گزارش كميسيون 11 سپتامبر دقيقا بر واقعيت انگشت گذاشته: استراتژی ما بايد همه جانبه باشد زيرا چالشی كه با آن روبرو هستيم بزرگتر و پيچيده تر از تهديد موجود است. پيروزی آزادی در جنگ سرد زمانی بدست آمد كه غرب بياد آورد ارزشها و امنيت را نمی توان از يكديگر جدا كرد. ارزش های آزادی و دمكراسی بيش از توان اقتصادی و قدرت نظامی باعث برنده شدن در جنگ سرد شد؛ و همان ارزش ها و آرمانها ما را به پيروزی در جنگ عليه تروريسم خواهد رساند. برای همين اعتقاد راسخ و استراتژی پرزيدنت بوش اينست: آمريكا جنگ عليه تروريسم را خواهد جنگيد و خواهد برد زيرا آزادی ارزش دفاع كردن را دارد، و آمريكا جنگ ايده ها و افكار را نيز خواهد برد زيرا برای دفاع از آزادی به حقيقت نياز است.

متشكرم.

گرداننده جلسه: بسيار خوب. نوبت سئوال هاست. اجازه دهيد، به نوبت. من حضرات را بشناسم و ميكروفون را تقديم كنم. لطفا از جايتان برخيزيد، اينطور بهتر پيدايتان ميكنم.

سئوال: من رافائل ----- از APEC هستم. سئوالم در مورد روابط دو سوی آتلانتيك است. به نظر ميرسد يكی از موانع اصلی بر سر راه موفقيت در خاور ميانه اختلاف فاحش ميان ايالات متحده و هم پيمانان اروپايی ما بر سر مسايل خاصی مانند عراق، ايران، و جنگ اسراييل – فلسطين است. ممكن است لطفا در مورد شكل اين رابطه توضيح دهيد؟ و اينكه چگونه ميخواهيد با اين مسئله برخورد كنيد؟

خانم رايس: بله. وسوسه ميشوم در مورد روابط فرا آتلانتيك مطلبی را بگويم كه ظاهرا مارك تواين در مورد موسيقی واگنر گفته: " بهتر از آنيست كه بگوش ميرسد". رابطه فرا آتلانتيك (6) فی الواقع بسيار شكل خوبی دارد؛ شكل خوبی دارد زيرا باز باين نتيجه رسيديم كه بيشتر يك پيمان ميان افكار و ارزش هاست. من هر يك از آن موضوعات را جداگانه بررسی ميكنم چون فكر ميكنم با هم فرق ميكنند.

در مورد عراق، برخی تفاوت ها ميان بعضی هم پيمانان، و نه همه؛ وجود داشت. بی ترديد تفاوت هايی با فرانسه و آلمان وجود داشت. با بريتانيا، ايتاليا، اسپانيای آن زمان، لهستان، و ديگران تفاوتی وجود نداشت.

بنابراين تفاوت ميان آمريكا و اروپا بر سر عراق نبود، بلكه تفاوت در درون اروپا بر سر عراق بود.

امروز 16 عضو پيمان ناتو در عراق خدمت ميكنند، و بعضی از آن نيروها در محل های بسيار خطرناك مشغولند. من فكر ميكنم بايد به خدمات آنها احترام بگذاريم و از اينكه هم پيمانانی داريم كه از ابتدا با ما بودند و يا بعدا بما پيوستند شكرگذار باشيم.

در حال حاضر، فكر می كنم توافق كامل بر قرار است --- و اين شامل فرانسه و آلمان هم ميشود --- كه يك عراق آزاد و با ثبات به نفع همه است، و كه نمی توانيم در عراق موفق نشويم و به خطرش نمی ارزد. و فكر ميكنم نمونه ای از آنرا در اين می بينيد كه ناتو قبول كرده آموزش نظامی عراق را بر عهده بگيرد.

ضمنا توجه داشته باشيد كه اغلب دولت های اروپا روابط ديپلماتيك خود را با عراقی ها تجديد كردند، و مشغول مذاكره در مورد روابط اقتصادی هستند.

در مورد ايران، يك زمانی ايالات متحده بيشترين نگرانی را از بابت فعاليت های ايران داشت؛ اما حالا ديگران نيز بهمان نتيجه رسيده اند و همان موضع ما را دارند، و اين بيشتر بخاطر رفتار ايرانی ها بوده. اكنون نگرانی زيادی وجود دارد كه ايرانی ها، تحت پوشش برنامه غير نظامی هسته ای سرگرم فعاليت های غير قانونی هستند --- فعاليت هايی كه در حيطه ... --- كه با تعهدات بين المللی آنها نا همخوانی دارد. و شما می بينيد مواضعی كه توسط سه كشور اتحاديه اروپا اتخاذ شده، و تلاش فرانسه – آلمان – بريتانيا برای تعامل با ايرانی ها، بسيار با مواضع ايالات متحده نزديك است و همخوانی دارد. و ما از نزديك با آنها در تماس بوده ايم. اين يك نمونه از همفكری جامعه بين المللی بوده كه به ايران اصرار شود به تعهداتش عمل كند، و نگرانی زيادی درباره اين کشور وجود دارد.

و بالاخره تا آنجا كه مربوط به جنگ اسراييل - فلسطين ميشود، بنظر من تفاهم عمومی در ميان همه طرف ها وجود دارد كه برای اينكه به نتيجه برسيم لازم است دو طرف مذاكره كننده داشته باشيم.

باور ما اينست --- و داريم نظر موافق ديگران را نيز جلب ميكنيم، هم ميان گروه چهار نفره (7) و هم اروپا --- كه نقشه عقب نشينی (8) نخست وزير شارون جان ديگری به مذاكرات ميدهد و فرصتی و تحركی برای فلسطينيان پيش می آورد --- و امكان يك قطعنامه ديگر برای جنگ فلسطينيان - اسراييل را فراهم ميكند؛ البته بشرطی كه نقشه عقب نشينی از غزه با قدم های بعدی همراه شود، كه اسراييل گفته است آماده انجام آنست.

البته برای انجام چنين كاری نياز به رهبری در طرف فلسطينی وجود دارد. مشكلاتی كه اخيرا در سرزمين های فلسطينی شاهد آن بوده ايم، كه بی نظمی و بی قانونی همه گير شد و دولت خود مختار فلسطين قادر به كنترل آن نشد، و اولين فكر "رييس کل" عرفات اينبود كه پسر عمويش يا برادر زاده اش را به رياست نيروهای امنيتی برساند، كه شديدا از طرف مردم فلسطين رد شد، كه نشان ميدهد نارضايتی عمومی با رهبری فعلی وجود دارد، زيرا قادر نبوده خواسته ها و آرمان مردم فلسطين را برآورده سازد.

ما به قطعنامه ای در مورد مناقشه فلسطين - اسراييل پای بند خواهيم بود؛ و گمان ميكنم اروپاييان نيز متعهد خواهند بود. آری، گه گاه درجاتی از اختلاف نظر بروز ميكند؛ اما از طريق گروه چهار نفره ما توانسته ايم سياستها يمان را بطور موثری هماهنگ كنيم.


سئوال: ميتوانم در همين مورد چيزی بگويم؟

گرداننده جلسه: آقای بری شوايد (9).

سئوال: من بری شوايد از اسوشييتد پرس AP هستم. مايلم لطفا در مورد فرا آتلانتيك صحبت شود. ضمنا آنرا با خاور ميانه قاطی نكنيم. حتما با من هم عقيده ايد كه ايران دقيقا جزء خاور ميانه نيست. اينها ... اين سئوال به ذهنم آمد، قبل از اينكه به شما به ايران بپردازيد... آيا انتظار داريد سياستی كه توسط جان بولتون (10) در اين هفته اعلام شده، كه سعی كنيم ايران را منزوی كنيم، قدغن كنيم، و جلو ايران برنامه هسته ای ايران را بگيريم، از طرف اروپايی ها پشتيبانی شود؟ فكر ميكنيد اروپايی ها از سياست آمريكا در قبال دارفور (11)، سودان، حمايت كنند؛ اگر كار به اعمال تحريم بكشد چطور؟ آيا صرفا اعلام شعار است يا اينكه فكر ميكنيد براستی پيمانی در كار باشد؟ و اين تازه غير از خاور ميانه است؛ چون فكر ميكنم همه ميدانيم در مورد خاور ميانه چه احساسی دارند.

خانم رايس: خير. البته كه پيمانی وجود دارد، و البته كه در موارد متعدد و بحران های مختلف خيلی هم بكار ما آمده. خواه در افغانستان، خواه در عراق، يا در نقاط ديگر خيلی هم بدرد خورده.
حال راجع به دارفور، ما همين اواخر قطعنامه ای در مورد دارفور توسط شورای امنيت سازمان ملل داشتيم كه ما با ساير اعضای اروپايی شورای امنيت در اتحاد كامل هستيم. همه ميدانند كه بايد برای دارفور به راه حلی رسيد. مشكل در مورد دارفور دولت در خارطوم است، نه ائتلاف آمريكا – اروپا.

من نمی دانم آيا مردم اروپا موافقند از تحريم حمايت كنند. شورای امنيت سازمان ملل به وضوح اعلام داشت اگر دولت سودان --- اقدامی برای برخورد با " جان جاويد" (28) نكند و تهديد آنها را نسبت به ملت های غربی از بين نبرد، قطعا گام های بعدی برداشته خواهد شد. لذا گمان من اينست اگر ظرف 30 روزی كه مهلت داده شده اقدام موثر صورت نگيرد، اروپا آماده است گام های بعدی را مورد بررسی قرار دهد، و هيچ اقدامی از قبل منتفی نشده است. لذا، آری، همكاری بسيار خوبی موجود بوده، و در حال حاضر نيز صحبت مستمر ما با هم پيمانان اروپايی اينست چگونه ميتوانيم حمايت بهتر و بيشتری از تلاش های اتحاديه آفريقا AU بعمل آوريم. بديهی است هدايت عمليات با اتحاديه آفريقا ست، و درستش نيز همين است.

و اما در مورد ايران. بگمان من در مورد ايران همكاری بسيار خوبی با هم پيمانان اروپايی خود داشته ايم. و اما اگر مشكلی هست، يك بار ديگر، مشكل با ايران است زيرا سه كشور اروپايی بسراغ ايرانی ها رفتند، و از ديد آنها به توافق رسيدند كه ايرانی ها به غنی سازی و بازيافت ادامه نمی دهند؛ اما ايرانی ها زير قولشان زدند.

ايرانی ها با آژانس بين المللی انرژی اتمی IAEA رو راست نبودند و همكاری نكردند. در ماه سپتامبر يك جلسه شورای حكام در پيش داريم؛ و در آنجا خواهيم ديد مردم اروپا چه ميخواهند بكند.

در واقع اشكال به هيچ وجه از پيمان و سياست های آن نيست. اين مشكلات عمدتا ناشی از اينست كه بعضی دولت های گردن شق و نافرمان هستند كه می بايد فشار بيشتری بر آنها وارد آورد تا به تعهدات بين المللی خود عمل كنند. بهر حال ما و اروپايی ها در كليه اين جبهه ها بسيار با يكديگر اشتراك ديد و اتحاد داشته ايم.

سئوال: ناديا بيل باسی از تلويزيون العربيه. دكتر رايس! با توجه به اينكه ميگوييد دولت شما با اسراييلی ها و فلسطينی ها سياست يكنواخت و بدون تبعيضی دارد، بفرماييد چرا برايتان اينقدر مشكل است نقشه اسراييل را برای ساخت 1000 شهرك جديد محكوم كنيد؟ فكر نمی كنيد اينكار يك نقض آشكار نقشه راه است كه پرزيدنت بوش آنرا تاييد نموده؟

خانم رايس: ما از دولت اسراييل پرسيده ايم به ما بگويند مشغول چه كاری هستند و چه ... --- خيلی ... --- سياست ما در مورد شهرك ها خيلی روشن است. ما اعتقاد داريم اسراييل ها بايد بر اساس تعهداتشان طبق طرح مسير راه ----- ... در سومين مرحله ازطرح مسير راه قرار دارد؛ اگر نقشه عقب نشينی از غزه مد نظر باشد، پياده سازی و تخليه شهرك ها نيز در مراحل اوليه اين روند صورت خواهد گرفت.

لذا ما با اسراييلی ها در مورد نحوه شروع عقب نشينی از غزه خيلی جدی هستيم، همين طور در مورد تخليه و پياده سازی شهرك ها درغزه، و تخليه شهرك ها در بخش هايی از كناره غربی رود اردن ...، و برايشان كاملا روشن كرده ايم كه گسترش شهرك ها با درك ما از مسايل بر اساس نقشه راه كاملا نا هم خوانی دارد.

وقتی گفتم سياست های ما ... --- همزمان عبارت است از يافتن صلح و امنيت برای هر دو طرف مناقشه ... ميخواهم كاملا روشن كنم كه رئيس جمهور به وضوح اعلام كرد كه زمان آن رسيده يك رهبری فلسطينی اعلام آمادگی كند چالش را پذيرفته و حاضر است تعهدات آنرا طبق نقشه راه قبول كند.

موضوع اينست كه در سال 2000 ما فرصتی داشتيم تا مناقشه فلسطين - اسراييل را حل كنيم، و رهبری فلسطين به اين يا آن دليل و بهانه از فرصت استفاده نكرد. و ما هنوز نتوانسته ايم به ان نقطه موثر باز گرديم. در مذاكرات عقبه سعی كرديم مجددا مذاكرات صلح را روی غلطك بياندازيم، و با نخست وزير آن زمان فلسطين، يعنی ابو مازن، تلاش شد گام هايی به پيش برداريم، و مجددا نقشه راه را احيا كنيم. لكن به فاصله چند هفته از كنفرانس عقبه، صدر عرفات تصميم گرفت ابو مازن را در دست و بالش نمی خواهد؛ و او عاقبت استعفا داد، چون آزادی ها و اختياراتی را كه برای انجام ماموريتش لازم داشت به او ندادند.

بله، اسراييلی ها هم تعهداتی دارند، و لازم است مطابق آن تعهدات عمل كنند، زيرا اسراييل نيز می بايد به اشغال سرزمين ها كه در سال 1967 شروع شد پايان دهد.

اما فلسطينی ها بايد به آنها كسی را معرفی كنند كه بتوانند با او كار كنند، و بايد رهبری ای را بر گزينند كه تصور نكند تروريسم وسيله ايست برای رسيدن به هدف؛ رهبری ای كه باور كند بر عكس آنچه لازم است دمكراسی، شفافيت، و حسن حكومت است --- و كه فلسطينی ها نيز استحقاق يك حكومت خوب را دارند و هم چنين شايستگی دمكراسی و شفافيت را --- و اين آن چيزی ست كه ما باور داريم.

سئوال: رابين رايت، واشنگتن پست. شما تصوير را نصفه كاره عرضه داشتيد. اجازه دهيد من نگاهی به نيمه خالی بياندازم.

كميسيون خود شما در پائيز سال گذشته به كنگره گزارش داد كه ايالات متحده رقم بودجه واقعا مسخره و نا كافی را به اموری مانند ديپلماسی و تبادلات فرهنگی اختصاص داده است. در سالی كه خواهد آمد اين رقم تنها 500 خواهد بود در قياس با 10000 در سال 1980. آيا برنامه ای برای افزايش بودجه در دست است كه بتواند در حد ميلياردها دلاری باشد كه برای امنيت حمل و نقل هوايی، يا تاسيس وزارت امنيت داخله، هزينه ميشود و قرار است مطالب اساسی را هدف قرار دهد كه موجب ايجاد و بسط افراط گرايی اسلامی ميشود؟

و در ثانی، چطور است كه ظرف سه سال از تاريخ 11 سپتامبر شما، يا هيچ يك از مقامات ارشد اين دولت، يك چنين سخنرانی را برای مخاطبين مسلمان در يكی از پنج كشور بزرگ مسلمان نشين ايراد نكرده ايد؟

خانم رايس: خوب رابين، سئوال بسيار خوبيست. شايد می بايست ميكرديم.

ببينيد ما سخنرانی مان را از كجا شروع كرده ايم. رئيس جمهور سعی كرده جامعه جهانی را بسيج كند و آنچه را ما يك زمانی جهان غرب می ناميديم --- ولی من ترجيح ميدهم آنرا ائتلاف ملل آزاد بنامم --- تا از سياست ما كه نگاهی كلی و فراگير به خاور ميانه بزرگ دارد و سعی دارد كمبود آزادی را در آنجا چاره كند، حمايت كنند. سال گذشته پرزيدنت بوش اذعان كرد كه برای 60 سال گذشته سياست ايالات متحده و هم پيمانان ما اين بوده كه چشم مان را بر فقدان آزادی در خاور ميانه ببنديم. زمان آن رسيده بود كه كسی نسبت به اين موضوع هشدار دهد، و قرعه بنام اين رئيس جمهور اصابت كرد.

از همين جا بود كه ما به يك توافق مهم با گروه هشت در مورد خاور ميانه بزرگ دست يافتيم؛ توافقی كه تنها شامل يك مشت كلمات زيبا نمی شود بلكه دارای محتوی است و شامل يك سری اقدام عملی ميشود كه ملل گروه هشت، و گروه هشت بشكل يك مجموعه، انجام خواهند داد. اولين جلسه سگالگاه برای آينده برای تدارك امور مقدماتی توسط وزرای خارجه بزودی --- در ماه سپتامبر --- تشكيل خواهد شد. بنابراين می بينيد كه ما برنامه های خود برای جهان اسلام را شتاب داده ايم.

ما سعی كرده ايم برای اين منظور يك ائتلاف جهانی بسازيم. ميدانم كه بعضی ميان شما فكر ميكنند ما همه چيز را يك جانبه انجام می دهيم، اما بد چيزی نيست كه آدم وقت بگذارد و يك ائتلاف درست كند، و اين همان كاريست كه رئيس جمهور كرده است.

در مورد بودجه، بايد بگويم بيش از آن است كه قبلا بوده، و سهم بيشتری از آن خرج ارتباطات و پخش خبر شده؛ برای مثال، ما دو ايستگاه راديويی و يك ايستگاه تلويزيونی جديد راه اندازی كرديم. مبلغ بيشتری يعنی دو برابر برای موقوفه ملی برای دموكراسی هزينه كرديم. و يقين دارم از اين بيشترها هزينه خواهد شد.

يكی از مواردی كه نياز به توجه بيشتر دارد و بايد كار بيشتر و بهتری انجام شود بخش ديپلماسی عمومی است. من شاگرد دوران جنگ سرد هستم. من كودك دوران جنگ سردم. راستش تمامی زندگی من به جنگ سرد پيوند خورده. و ميدانم كه راديو اروپای آزاد و راديو آزادی، و همچنين راديو صدای آمريكا، نقش فوق العاده ای در ارسال خبر و پيام حقيقت به فرا سوی پرده آهنين ايفا كردند.

در عين حال ما بعنوان يك كشور بهنگام بسيج ملی برای كاری تنها متكی به دولت خود نيستيم، بلكه در دانشگاه های ما مطالعه در مورد اتحاد شوروی و اروپای شرقی جريان داشت، و زبانهای آنها آموخته ميشد، و بهترين استعداد های ما برای اين مطالعات اختصاص می يافت كه تحت " قانون زبان های دفاع ملی" (12) آموزش می ديدند --- هزاران نفر كه ميتوانستند به زبان روسی و زبان های اروپای شرقی تكلم كنند و در آنجا كار كنند.

بنابر اين بسيار بيشتر از آنچه دولت ميتواند بايستی انجام شود. بايد ببينيم از كدام منابع جديد ميشود استفاده كرد، و كدام منابع مورد نيازند. كل كشور بايد بسيج شود.

من يك استاد دانشگاه هستم. از يك دانشگاه بزرگ و ممتاز فارغ التحصيل شده ام. دانشگاه های بزرگ نيز بايد ببينند در ارتباط با جهان اسلام چه ميكنند؛ برای تشويق مردم به فراگيری اين فرهنگ ها چه ميكنند، چه ميكنند كه آن زبانها را به مردم بياموزند. من يقين دارم چنانچه ما بعنوان يك كشور با اين چالش روبرو شويم و تمامی ملت برای اينكار بسيج شوند، مانند آنچه در نبرد افكار در دوران جنگ سرد رخ داد، شك نيست كه پيروز خواهيم شد.

سئوال: رهادا ساگون ، از تلويزيون دولتی تركيه. دكتر رايس! شما از تركيه بعنوان يك هم پيمان بزرگ و قوی نام برديد. اما برای مردم تركيه فهم اين موضوع دشوار شده كه چطور ايالات متحده كه درگير يك جنگ جهانی عليه تروريسم است هيچ اقدامی عليه يك گروه تروريستی كه در شمال عراق مستقر هستند انجام نداده، بخصوص زمانی كه شما درخواست استفاده بهتر و بيشتر از پايگاه هوايی اينجرليك (13) را نيز داريد. ميشود لطفا در اين باره توضيح دهيد؟

خانم رايس: بله. آيا مقصودتان پی. كی. كی. – كادك (14) است، و ...

سئوال : بله.

خانم رايس: ... در شمال عراق. بله. قبل از هر چيز، ما مشغول مذاكره با دولت تركيه هستيم كه ببينيم در مورد اين نيروهای غير منظم در دو سوی مرز كه تهديدی برای تركيه هستند چه ميتوانيم بكنيم.
ما آنها را سازمان های تروريستی ناميده ايم. و بنابر اين از نظر ما آنها هنوز سازمان های تروريستی هستند.

در حال حاضر در عراق وضعيت پيچيده ای حكم فرما ست بويژه تا آنجا كه به منابع محدود مربوط ميشود. گمان ميكنم ترك ها ميدانند كه ما در حد امكان در تلاشيم كه بدون توسل به ابزار نظامی و از طريق غير نظامی آن نيروها را غير فعال و نا توان كنيم؛ و برای اينكار با ترك ها و عراقی ها --- كه بهر حال اكنون مستقل هستند --- همكاری ميكنيم؛ و با عراقی ها مذاكره ميكنيم كه ببينيم ميشود با اقتدار بيشتر و بطور موثرتر با آن نيرو ها برخورد كنيم. البته اعتراف ميكنم با يك مشكل مواجه هستيم. البته به هيچ وجه مايل نيستيم اين نيروهای غير منظم كه ما آنها را نيروهای تروريست خوانده ايم به تركيه حمله كنند. و قطعا در اين مورد همكاری خود را با هم پيمانمان تركيه ادامه خواهيم داد.

راستی در پاسخ به سئوال رابين يادم آمد كه يكی از جا هايی كه پرزيدنت بوش سخنرانی شبيه اين ايراد كرد، تركيه بود كه طبعا كشور اسلامی مهمی است و پلی ميان جهان اسلام --- يك دموكراسی اسلامی --- و جهان غرب. پس می بينيم كه او از فرصت استفاده كرده در مورد اين ارزش ها صحبت كرده.

سئوال: نام من محمد منشاوی است، از روزنامه الشرق الاوسط، روزنامه سراسری جهان عرب. بعنوان يك شخص لائيك اهل مصر سئوالی دارم. با توجه به اينكه ايالات متحده با دو اقليت در جهان اسلام سروكار دارد، كه رژيم حاكم در آنجا از يك گروه فاسد تشكيل شده و آمريكا بخوبی با آنها همكاری ميكند، و آنها به سختی و حدت فراوان با افراطيون برخورد ميكنند. ولی آمريكا نسبت به گروه های اكثريت مسلمان بی اعتنا هستند، گروه های غير رزمی و مخالف خشونت مانند اخوان المسلمين در مصر --- كه البته من گفتم كه سكولار هستم و سخنگوی اخوان المسلمين نيستم --- اما آنها در مصر محبوبيت فراوان دارند. معذالك بين آنها و دولت ايالات متحده گفتمان و روابط حسنه نمی بينيم. آيا دولت شما اين آمادگی را دارد كه آغازگر يك چنين گفتمانی باشد؟

خانم رايس: خوب ... همانطور كه شما گفتيد ما دارای روابط خيلی خوب و نزديكی با دولت مصر هستيم. ... مصر در موارد زيادی نقش مهمی در سياست های ما ايفا كرده، و بخصوص در آينده روابط اسراييل - فلسطين نقش آفرينی بيشتری خواهد داشت. لذا مصر دوست خوبی بوده و مدت ها ست با ما هم پيمان است، و اين وضع ادامه خواهد داشت. ما با صراحت از دوستان و هم پيمانان خود خواسته ايم مسئله اصلاحات را جدی بگيرند و تلاش كنند جامعه مدنی بر پا كنند، آزادی ها را در جامعه گسترش دهند، فرصت های اقتصادی فراهم كنند و از آزادی و فرصت های مناسب برای زنان حمايت كنند. البته فكر نميكنيم هيچ يك از اين اقدامات را بشود سريعا انجام داد، زيرا تغييرات دمكراتيك در جامعه با تانی صورت ميگيرد، و ضمنا نمی توان آنرا از خارج اعمال نمود. لكن نظر پرزيدنت بوش در سخنرانی كاخ سفيد كه به 60 سال بی اعتنايی و چشم پوشی ايالات متحده نسبت به فقدان آزادی ها در خاور ميانه اشاره داشت --- و كه اينك آن دوران 60 ساله سر آمده و دوران ديالوگ با ديگران (كه الزاما طرف های دولتی نيز نيستند) در خاور ميانه آغاز شده --- حتما بر تحولات آتی منطقه تاثير گزار خواهد بود.

لابد برايتان جالب خواهد بود كه بدانيد به هنگام مذاكره با ساير اعضای گروه هشت در مورد نحوه تحول سگالگاه برای آينده، و اينكه خاور ميانه بزرگ چگونه متحول خواهد شد، اين ايالات متحده بود كه اصرار داشت گفتمان و ديالوگ صرفا ميان دولت ها نباشد، بلكه گفتگوی مدنی باشد ميان كليه اجزا و شئون جامعه، و طبعا ميان دولت و جامعه مدني. البته من در اين جا نمی توانم از سازمان بخصوصی نام ببرم اما حتم دارم ديالوگ و روابط نزديك ميان جامعه مدنی و دولت يكی از ضروريات و پايه های توسعه دموكراتيك است.

سئوال: قباد طالبانی از اتحاديه ميهن دوست كردستان. دكتر رايس! از جانب ملت كرد مايلم يك بار ديگر از شما بخاطر اينكه كشورمان را آزاد كرديد تشكر كنم. شما در سخنرانی خود از لزوم تشويق مردم به ميانه روی و تكثرخواهی در عراق صحبت كرديد. شنيده ام كه دولت ايالات متحده در تقسيم و برنامه ريزی هزينه هايش در عراق از محل 18.4 ميليارد دلار مبلغ اندكی را برای شمال اختصاص داده است، و اين در حاليست كه آن مناطق به برنامه های كلان توسعه و پروژه های زير بنايی نياز دارد. با اين كار دوستان كرد شما در عراق پيامی نادرست دريافت ميكنند، و شما ميدانيد كه كردها پيشگام و جلودار جنبش دموكراتيك در عراق هستند.

خانم رايس: خوب، من دقيقا نمی دانم كدام پروژه ها برای شمال عراق در نظر گرفته شده اند. گمان ميكنم در ارزيابی كمك ها و اختصاص منابع و پروژه های زير بنايی الويت ها بويژه از نظر زمان مورد توجه قرار گرفته اند. البته منابع ما تنها منحصر به 18.7 ميليارد دلاری كه ايالات متحده تامين كرده نيست. دولت های اهدا كننده ديگر هم هستند، و هم چنين بانك جهانی و صندوق بين المللی پول، كه با هم رقم نهايی را كه صرف پروژه های زير بنايی خواهد شد، به ميزان زيادی افزايش ميدهد.

فقط بگويم آنچه در شمال، در دوران بعد از جنگ خليج تا عمليات آزادی عراق، انجام شده واقعا چشمگير بوده. اين ثابت ميكند چه كارهايی تحت حمايت نيروهای آمريكايی و بريتانيايی ميتوان انجام داد؛ ما اينك موسسات اصلی و نهاد های زير بنايی را كه برای حركت و گسترش دمكراسی در عراق مورد نياز است را مستقر كرده ايم.

عراق بايد مملكت واحد و متحدی باقی بماند. البته برخی افكار و خواسته های فدرالی وجود دارند كه ما در ايالات متحده آنرا به رسميت ميشناسيم. ولی آنچه مرا تحت تاثير قرار داده اينست كه مردم عراق اعم از كرد يا شيعه يا سنی يا بسياری گروه های قومی ديگر، نشان داده اند همگی براستی مايلند در يك عراق واحد و متحد زندگی كنند و يك ملت باشند. و بخصوص فكر ميكنم كردها بيش از همه نشان داده اند مايلند بر تفاوت های تاريخی پل بزنند و اختلافات قومی را --- در جائی كه توسط صدام حسين و رژيم او دامن زده ميشد --- از ميان بردارند. و اين نشان از تمرين آزادی و آزادگی آنها دارد.

سئوال: من پيتر گالبرايت (15) هستم. خانم رايس ...، در ژانويه قريب 1.7 ميليون نفر در مناطق كرد نشين عراق، كه حدود 80 در صد از سكنه بزرگسال كرد می باشد، طوماری را امضا كردند كه در آن تقاضای استقلال كرده بودند. شما چطور بين حرفهايتان و اين موضوع را آشتی ميدهيد؟ و اين سئوال مهمتری را به ذهن می آورد كه، در واقع اختلافات آشتی ناپذير ديگری در عراق هست، برای مثال ميان شيعيان، كه احتمالا از احزاب مذهبی طرفداری ميكنند كه خواستار يك حكومت اسلامی هستند --- حتی از طريق يك روند دمكراتيك و مبتنی بر رای اكثريت --- ، و اقليتی كه مايل است سنت های سكولار خود را حفظ كند. فكر ميكنيد چگونه ممكن است به اين خواسته ها در چارچوب يك دولت واحد دست يافت؟

خانم رايس: اولا در مورد كردها: فقط يادآوری ميكنم كه يك چنين رفراندوم هايی در بسياری جاهای ديگر نيز صورت گرفته، كه مثلا شامل همين كانادا در شمال كشور ما نيز ميشود. اين وظيفه رهبری قوی است كه مردم را مجاب كند بنفع آنهاست در درون يك پيكر واحد باقی بمانند. و آنچه برای من جالب و مهم بوده اندازه علاقه رهبران جوامع شيعه و كرد و سنی و ... به اتحاد بوده كه مرتبا بر خواست خود برای يك عراق واحد تاكيد داشته اند.

برای نمونه مايلم بر اين نكته تاكيد كنم كه مثلا وقتی زرقاوی سعی ميكند ميان گروه های قومی مختلف را بهم بزند --- مثلا در منطقه شيعه نشين بمب منفجر ميكند --- شما می بينيد رهبران كرد ظرف كمتر از 24 ساعت برای اعلام تسليت و همبستگی اقدام ميكنند. بر عكس وقتی بمب گزاری در منطقه كرد نشين اتفاق می افتد، اين رهبران سنی و شيعه هستند كه برای اعلام همبستگی تعجيل می كنند.

لذا من فكر ميكنم اين مردم خواستار زندگی در يك پيكر واحد و يك كشور به نام عراق هستند. حالا در مورد آن دسته كه بی صبرند و به مجرد اولين پيچش و چرخش در عراق جوش می آورند و اظهار بدبينی ميكنند نيز صحبت خواهم كرد.
اما اجازه دهيد اول بسراغ سئوال ديگر شما بروم، كه اين مشكلات را چگونه حل خواهيم كرد. آن كسانی كه به نهاد های دمكراتيك اعتقاد دارند می دانند كاری كه آن نهاد ها ميكنند اينست كه يك شكست كامل و جنگ تمام عيار را ميان كسانی كه با يكديگر اختلاف دارند كم رنگ و زائد ميكند. نقش اصلی و شگرد نهاد های دمكراتيك در همين است: به شما چارچوبی ارائه ميكند كه بتوانيد اختلافات خود را در درون آن حل كنيد.

حالا به مورد ديگر يعنی افغانستان می پردازم، كشوری با تاريخچه ای كوتاه، لرزان، و شكننده از وحدت ملی و حكومت مركزی، و تمايلات قوی گريز از مركز و فعاليت های ملوك الطوايفی. حالا به وضع آنها توجه كنيد كه دارند به يك انتخابات نزديك ميشوند --- می دانيد كه 9 ميليون افغانی برای اين انتخابات نام نويسی كرده اند. و اين در مملكتی است كه تا ديروز اختلافات با اسلحه حل ميشد؛ حالا همه عجله دارند برای رای دادن نام نويسی كنند و اعلام كنند چه كسی را برای رئيس جمهور می خواهند. اين آن راهی ست كه برای حل اختلافات به ظاهر آشتی ناپذير بكار ميرود.

بنظر من همين وضع را می توانيد در عراق مشاهده كنيد كه به سمت يك انتخابات سراسری در پايان سال جاری يا اوايل سال آتی پيش ميروند، و در حاليكه مشغول ساخت نهاد های دموكراتيك هستند. آنچه ديروز در يك كنفرانس ملی انجام دادند براستی شگفت انگيز بود، آنها يك ليست انتخاباتی برای مجمع ملی --- مجمع موقت ملی --- تهيه كردند، در نهايت آرامش و هماهنگي. اينها مردمی هستند كه گام های اوليه توسعه دموكراتيك را تجربه ميكنند.

و اگر اجازه دهيد پيامی به همه كسانی كه در ايالات متحده هستند بدهم، كسانی مثل ما كه در يك دموكراسی كه 230 سال دارد زندگی ميكنند، و پيام اينست: ما بايد با مردمی كه گام های اوليه اين راه دشوار را بر ميدارند صبور باشيم، كمتر ايراد بگيريم و از هر پيچش و چرخشی در اين مسير بر نخروشيم، و كمتر مطمئن باشيم كه هر زير و بالايی باعث سقوط اين پروسه خواهد شد، و فروتن باشيم با بياد آوری اينكه چه مدت درازی طول كشيد تا به اين مرحله از دمكراسی چند مليتی رسيديم كه كار آيی دارد.

و يك مطلب ديگر نيز بگويم: تا به اين جا من نديدم كه عراقی ها به مصالحه و تمشيتی افتضاح و بد از نوع آن كه پدران بنيانگزار آمريكا در 1789 به آن رسيدند --- و اجداد مرا سه پنجم انسان به حساب آوردند --- برسند. بنابر اين ما بايستی خيلی متواضع تر باشيم. ما ميتوانيم آنها را از بسياری جهات و در زمينه های گوناگون در كسب دموكراسی ياری دهيم. اما بايد به ياد داشته باشيم كه دموكراسی يك شبه بدست نمی آيد.

متشكرم


1) United States Institute of Peace. USIP
2) Middle East Partnership Initiative
3) National Endowment for Democracy
4) The American way of life
5) The Dead Sea
6) Trans-Atlantic
7) Quartet
8) Disengagement
9) Barry Schweid
10) John Bolton
11) Darfur
12) National Defense Languages Act
13) Injirlik
14) PKK – KADEK
15) Peter Galbraith



English Version



       اين تارنما توسط دفتر برنامه های اطلاعات بين المللی وابسته به وزارت امور خارجه ايالات متحده منتشر می شود.
       پيوند با ساير تارنماها نبايد به منزله تاييد نظرات ذکر شده در آنها تعبير گردد.
&DateAndTimeAccessed;=&AdDateTimeStamp;=&AdGroupStamp;=\' border=0 FrameBorder=0 Scrolling=NO Name="AdFrame">